یاد من باشد ها!
چند نفر با هم قدم می زدند و گفت و گو می کردند. بازار بحث و جدل های سیاسی و اعتقادی، حسابی داغ بود. حلقه هایی تشکیل می شد و چند ساعتی همه را مشغول می کرد.
او هم برای خودش فکر و اندیشه ای داشت. از حرف حق کوتاه نمی آمد. اما این خصلت باعث نمی شد مثل خیلی دیگر از دانشجوهای دانشسرا، چشم در چشم دخترهای بی حجاب بنشیند و بحث کند!
او، این جمع ها را که می دید، راهش را کج می کرد و می رفت. به حفظ حریم ها معتقد بود. حضور در این نوع بحث ها را حرام می دانست.1
پی نوشت: باید که خیلی وقت ها به خودم بگویم بعضی چیزها را.
1. خواندنی ها از زندگی یک رئیس جمهور، ص 37